جدول جو
جدول جو

معنی سپر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سپر کردن
(چَ / چِ کَ دَ)
سپر ساختن. تدافع کردن. محافظ ساختن. پناه قرار دادن:
به پیش تو آوردم این جان خویش
سپر کردم این جان شیرین به پیش.
فردوسی.
از پی ساختن بخشش ما
خویشتن پیش بلا کرده سپر.
فرخی.
من ملک محمود را دیدستم اندر چند جنگ
پیش لشکر خویشتن کرده سپر هنگام کار.
فرخی.
پیش جان تو سپر کرده ست یزدان تنت را
تو چرا جان را همی داری به پیش تن سپر.
ناصرخسرو.
از علم سپر کن بر حوادث
از علم قویتر سپر نباشد.
ناصرخسرو.
تیغ رأی تو خود سپر نکند
گرچه چرخ فلک شود پرآس.
مسعودسعد.
زخم سنان ترا سپر کنم از دل
تا تو بدانی که با تو راست چو تیرم.
خاقانی.
تن سپر کردیم پیش تیرباران جفا
هرچه زخم آید ببوسم ور ز مرهم فارغیم.
خاقانی.
نه شرط عشق بود با کمال ابروی دوست
که جان سپر نکنی پیش تیر بارانش.
سعدی (بدایع).
گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن
ورتیر طعنه آید جان منش نشانه.
سعدی (طیبات).
جانا کدام سنگدل بی کفایت است
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
سپر کردن
محافظ ساختن، پناه قرار دادن، سپر ساختن
متضاد: سپرافکندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپری کردن
تصویر سپری کردن
سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپری کردن
تصویر سپری کردن
تمام کردن بپایان رسیدن، معدوم کردن نابود ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیر کردن
تصویر سیر کردن
طی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
Bewitch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
Journey, Travel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
voyager
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
envoûter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
मोहित करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
betoveren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
reizen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
bepergian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
यात्रा करना , यात्रा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
memesona
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
embrujar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
마법을 걸다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
여행하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
להקסים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
viajar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
viajar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
incantare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
viaggiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
enfeitiçar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
旅行
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
施魔法
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
czarować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
podróżować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
подорожувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
зачаровувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
reisen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
verzaubern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
путешествовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سحر کردن
تصویر سحر کردن
околдовывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سفر کردن
تصویر سفر کردن
לנסוע , לטייל
دیکشنری فارسی به عبری